Document Type : Original Article
Author
Razi University
Abstract
Article Title [Persian]
Author [Persian]
مسئله پراکندگی اقوام کُرد، مرکز ثقل سیاست خارجی خاورمیانهای ترکیه از دهه ی 1920 به بعد بوده و دولت ترکیه با برخورد چندگانه خود نسبت به مسئله ی کُردهای ترکیه، عراق و سوریه، راهبردهای متعددی را تجربه نموده است. تا قبل از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، سیاست دولت ترکیه در قبال کُردهای داخل مرزهایش، مبتنی بر انکار و امحا بود و نسبت به کُردهای عراق و سوریه، نگرشی امنیتی داشت. از این زمان، شاهد چرخشی در راهبرد و شیوه ی نگرش مقامات دولت ترکیه به سمت پذیرش واقعیت کُردهای داخلی از جمله حرکت به سوی اعطای آزادی، حقوق اجتماعی و سیاسی هستیم. در مورد کُردهای آن سوی مرزها، رفتار ترکیه دوگانه است. در رابطه با کردستان عراق، دولت ترکیه درپی ایجاد روابط راهبردی با حکومت اقلیم کردستان بوده و در مقابل کُردهای سوریه سیاستی امنیتی اتخاذ کرده است. شرایط سیاسی- اقتصادی داخلی و ملاحظات راهبردیِ این کشور در راستای ایجاد هژمونی منطقه ای، مقامات ترکیه را بطور چاره ناپذیری درمسیر تحول راهبرد نسبت به مسئله کُرد قرار داده است. با توجه به این مهم، پژوهش حاضر درپی آن است تا برای پرسش حاضر، پاسخ مناسبی بیابد: راهبرد ترکیه نسبت به کُردهای شمال عراق و سوریه چه تحولی یافته است؟ برای پاسخ به پرسش یادشده، این پژوهش، فرضیه حاضر را به سنجش می گذارد: ترکیه به دلیل مجموعهای از ملاحظات امنیتی و اقتصادی داخلی، راهبرد همکاری استراتژیک با اقلیم کردستان عراق را با هدف سرکوب جنبش کُردهای سوریه وجذب کُردهای ترکیه اتخاذ کرده است.